شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
هیچکس دوبار زندگی نکرد
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
27 اسفند 1393 ساعت 9:59 | بازدید : 933 | نویسنده : نازی | ( نظرات )

عید می آید و خیلی ها...

نه لباسی نو میخرند...

نه کفشی تازه...

نه شیرینی...

نه آجیل...

 

عید می آید و خیلی ها...

نمیدانند مسافرت عید یعنی چه؟؟...

نمیدانند عیدی گرفتن چه مزه ای دارد...

و در هیچ خانه ای کسی منتظرشان نیست...

 

عید می آید و خیلی ها...

خودشان را به خواب میزنند...

تا چشمهای غصّه دارِ زن و فرزندشان...

همان یکی دو تا رگِ بازِ قلبشان را نبندد...

و سفره ی هفت سینشان، همیشه چند سین کم دارد...

 

عید می آید و خیلی ها...

هنوز نمیدانند مغز بادام و پسته و فندق چیست؟؟...

هنوز نمیدانند چرا شمالِ کشور اینقدر شلوغ میشود...

و فکر میکنند ویلای دوبلکس و تریبلکس، همان کاخ است...

 

عید می آید و خیلی ها...

هنوز یک سیخ کوبیده نخورده اند...

فقط عکس ژله و کرم کارامل را دیده اند...

آرزویشان یک پلاستیک چیپس و پفک و شکلات است...

و از کنار رستورانها که رد میشوند در چشمهایشان میتوانی...

بدونِ بلیط، تمام حسرتهای جهان را تماشا کنی...

همانها که باید چلوکباب را...

در خواب ببینند...

 

عید می آید و خیلی ها...

سالشان با اشک تحویل میشود...

و به جای سبزی پلو با ماهی شب عید...

نان و پنیر و سبزی با درد نوش جان میکنند...

با بغض هایی فرو خورده که شاید من و شما...

مثل رد شدن از خیابان، ساده از کنارشان عبور میکنیم...

از کنارِ آن دخترک گل فروش که چشمهایش...

خیلی خیلی پیرتر از لبخندهایش است...

از کنار پیرمرد دست فروشی...

که جنس های ارزانش را...

چوب حراج میزند...

 

عید می آید و خیلی ها...

حواسشان به خیلی ها نیست...

کاش فقط کمی حواسمان...

به این خیلی ها باشد...

 

سهیل ساسان

 

پ.ن:

 

سال نو همتون پر از زیبایی باشه...

امیدوارم تو این شبای شادی و نو شدن...

اگه از دستمون بر میاد مراقب دل آدما باشیم...

آدمایی که شاید این روزا دستشون تنگه...

و نتونستن برای عید خرید کنن...

هدیه دادن خوشبختی کار عجیبی نیست...

1 کیلو آجیل...

یه مبلغی پول...

یه کفش ارزون قیمت...

حتی لباسایی که نمیپوشیم...

یکم خوراکی واسه بچه های فقیر...

نگرفتن بقیه پول از دست فروشا...

و اگه هیچ کدوم اینا نشد...

حداقل مراقب باشیم فخر نفروشیم...

پیش اونا که ندارن، از داراییامون حرف نزنیم...

لباس و کفش نو رو تو جمع های خونوادگی بپوشیم...

چون ممکنه تو همین شهر و خیابون خیلیا باشن...

که با دیدن همین کفش و لباسای نو تو تنمون...

بغض کنن و روزای قشنگشون بارونی شه...

ممنونم از همه ی شما عزیزا که میدونم...

اونقدر مهربونی و محبت تو وجودتون هست...

که اگه منم نمیگفتم حواستون به همه ی اینا بود...

مراقب این دلای قشنگتون باشین...

مراقب این محبتای ناب ناب...

یادمون نره یکی اون بالا...

هوای دلامونو داره...




|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
دسته بندی محصولات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد


تبادل لینک هوشمند





آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1644
:: کل نظرات : 56

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 487

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 106
:: باردید دیروز : 414
:: بازدید هفته : 2202
:: بازدید ماه : 5558
:: بازدید سال : 139898
:: بازدید کلی : 460187